این دل من...........
ناجور طوفانی ام..............
پلکام به زور باز میشن............
حالم خرابه..........
یه چیزیه که ولم نمیکنه
تلاش میکنم شاد باشم
میگم میخندم با پسرم بازی میکنم پر انرژی ام ولی یهو میاد زیر و روم میکنه
روزی هزار بار حال دلم رو خراب میکنه
خدایا چرا هوامو نداری مثل همیشه....................
ببخشید
شرمنده ام خدا
میدونم هوامو داری که اگر نداشتی من الان رو پا نبودم
به پسرم گفتم فردا از صبح بار و بندیلمون رو جمع میکنیم میزنیم بیرون میبرمت گردش
پسری با ذوق گفت مامان فکر خوبیه بیرون ناهار بخوریم
قول دادم به پسرم که فردا حسابی بهش خوش بگذره
میبرمش شنا میبرمش پارک میبرمش رستوران میریم خرید مدرسه.............
اون باید شاد باشه همییییییییییییشه نباید غم به دلش بیاد این یک هفته از گل کمتر
به شازده کوچولوم نگفتم هر وقت اخم کرد براش لبخند زدم وقتی داد زد آروم از کنارش
رد شدم وقتی لج کرد آرومش کردم اون هم باهام راه میاد یه وقتایی شیطون میره تو
جلدش امتحان میکته ببینه داد من در میاد یا نه ولی میبینه نتیجه نمیده خودش کوتاه
میاد
پسرم باید از زندگی لذت ببره
فداش بشم که میگه فردا میخوایم بریم مسافرت...........
خدایا کمکم کن
خیلی تنهام خیلی
حتی نمیتونم خانواده هامون رو تحمل کنم
خدایا خودت این دل رو آروم کن خودت این بغض رو بخوابون..............
ممنونم که کنارمی خدا
خیلی دوستت دارم