معماری

باد و بارون و طوفان

یه کم غر بزنم

من الان میتونستم روی مبل کنار پنجره نشسته باشم و توی این سر و صدای بارون و باد

برای خودم قلاب بافی کنم ولی چه کنم که اسیر این درس شدم

فکر کنم دیگه مغزم داره جواب میکنه ذهنم درگیره با رنسانس ، بیزانس ، گوتیک ، افلاطون و ارسطو

استوارت میل و گیدئون ، زوی و کارونی ، معماری رم و یونان ، فضا و حجم و فرهنگ و و و ........

دیشب به این نتیجه رسیدم که یک معمار میتونه از نظر عقلی دچار مشکل باشه

من اینجا از همه معماران عذرخواهی میکنم قصدم توهین نیست نمیدونم با چه کلماتی حسم رو

بگم ، وقتی زیادی غرق در فهم و شناخت بشی و از همه علوم قرار باشه بدونی خب ممکنه

اطرافیان بگن طرف دیوانه است

توی مبانی معماری به ما گفتن دانشجوی معماری کسیه که :

متبحر در قلم ، تعلیم دیده در هندسه ، آشنا با تاریخ ، دنبال کننده دقیق فیلسوفها ،

فهم موسیقی ، داشتن کمی دانش پزشکی ، دانستن عقاید قانون گذاران ، آشنا با نجوم و

تئوری ماوراءالطبیعه.................باشه

خب دیگه واضحه بنده خدا چی میشه

در واقع میشه گفت توی جامعه ما 90% افراد عنوان معمار رو فقط یدک میکشند و در واقع

هیچ اصالتی از معماری در اونها دیده نمیشه از جمله خودم

حالا هم برم با بقیه مطالب سر و کله بزنم ساعت 2 امتحان دارم و میدونم که نمیتونم خیلی

بنویسم

آسمون هم که مثل اینکه میخواد دیگه خودشم بیاد پایین

چیزی که خیلی زور داره اینه که از فردا دوباره میخواد آفتابی بشه

توی این طوفان که درخت ها دارند خم میشن مرغ همسایه ما خیلی خونسرد و آروم داره

تو حیاط قدم میزنه و در تدارک چیدن میز صبحانه خودشه ، خوش به حالش