ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

دوباره لحظه خداحافظی و بغضی که گلومو فشار میده و البته لبخندهای زورکی هردومون . خیلی سخته ولی دیگه توی این دوسال یاد گرفتیم با این سختی ها کنار بیاییم . خدا ما آدما رو جوری خلق کرده که با هر شرایطی کنار بیاییم . خدا پشت و پناهت باشه عزیز دلم مرد من ، همه وجودم.....................................
24 خرداد 1391

بدون عنوان

روزهای خوبی رو پشت سر گذاشتم و میزارم ولی فکر رفتن همسری به قلبم فشار میاره. وقتی همسری خونه ست ، گل پسرم حتی یک لحظه رو هم از دست نمیده و مدام هم به من یادآوری میکنه چون بابایی نبود دلم براش تنگ شده و بود الان میخوام کنارش باشم......... پنج شنبه و جمعه رفتیم کوه خونه خواهرشوهری و حساااابی به هرسه مون خوش گذشت و البته دیدن یک پدیده شگفت انگیز و ترسناک شب جمعه کلی من رو ترسوند و حس کنجکاوی پسرم رو تحریک کرد. جزوه های دانشگاه ابراز دلتنگی میکنن برای من ولی چه سود که من فرصتی برای محبت کردن به اونها ندارم ......... همسری امروز رفته تهران ، صبح توی شرکتشون جلسه ست و بعد از ظهر هم ستاد . بی انصاف ها یک روزمون رو از ما گرفتن . بر...
21 خرداد 1391

میلاد مولود کعبه.............

        علی عزیزم روزت مبارک همسرم روزت مبارک پدر نازنین پسرم روزت مبارک همنام مولا علی الهی که مولا علی همیشه یار و یاورت باشه عزیزم   ...
18 خرداد 1391

بدون عنوان

همسری توی فرودگاه بغداد به انتظار نشسته و نازنین پسرم از صبح که چشماشو باز کرده در حال شمردن ثانیه هاست برای دیدن پدر . امروز فکر میکردم واقعا این عشق از کجا میاد، چه جوریه که ما زن و شوهرها میتونیم دوری از هم رو تحمل کنیم ولی برای دیدن فرزندمون هر لحظه انگار که هزار ساله ...... وقتی به دل علی و دلتنگیش برای محمدرضا فکر میکنم نفسم میگیره انگار که خودم از پسرم دورم........... همسری ما هر کجا هست خدایا به سلامت دارش............ به همراه گل پسرم همین الان از خرید برگشتیم ، دیشب از توی وبلاگ مامان حناجون دستور پخت یه پیراشکی رو گرفتم و تصمیم گرفت به جای کلم پلو درستش کنم . برای همین هم یه سری مواد باید تهیه میکردم . در ضمن برای...
14 خرداد 1391

بدون عنوان

نمیدونم چمه ، از صبح سرم درد میکنه و الان هم پیشونیم داغه ....... خسته ام ، خوابم میاددددددددددددددد ولی کار دارم و البته بیشتر استرس کارامو دارم . معلومه ساعت 4 بعد از ظهر توی این هوای گرم با چادر و بند و بساط ما خانم ها بری بازار و هی این مغازه و اون مغازه خب گرما زده میشه آدم . خدا رو شکر که ماشین هست وگرنه من چکار میکردم امروز همراه پسری بد اخلاقم ( نمیدونم چرا آقائیش فقط مال توی خونه ست) رفتیم برای بابایی و آجان هدیه خریدیم ، از طرف بابایی هم برای پسرم سوغاتی خریدم چون اولا با این اوضاع بی ارزش شدن پول ما توی عراق اصلا به صرفه نیست اونجا خرجش کنیم به خصوص که همه جنساشون چینی از نوع بدترینشه دوما هم که برای ...
13 خرداد 1391

بدون عنوان

پسری رو مبل خوابش برده بود که بردمش طبقه بالا توی اتاقش . دارم لباسهای همسری رو اتو میکنم و با خودم ترانه های مختلف رو زمزمه میکنم یهو یاد ترانه هایی افتادم که همسری وقتی نامزد بودیم میخوند : دوش دور از رويت اي جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سوداي دل سيلاب داشت در تفکر عقل مسکين پايمال عشق شد با پريشاني دل شوريده چشمم خواب داشت کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل شحنه عشقت سراي عقل در طبطاب داشت نقش نامت کرده دل محراب تسبيح وجود تا سحر تسبيح گويان روي در محراب داشت ديده‌ام مي‌جست و گفتندم نبيني روي دوست خود درفشان بود چشمم کاندر او سيماب داشت...
13 خرداد 1391

ارزش انسان..

روزی زنی جوان نزد شیوانا مرد معرفت امد و به او گفت:" همسری دارم مهربان, اما او خواهرانی دارد بد زبان و بسیار کینه جو , هر انچه بد میگویند من تحمل میکنم و انها از سکوت من سوء استفاده میکنند و مرا بیشتر ازار میدهند, احساس میکنم به خاطر تربیت خانوادگی و این که نمیتوانم دهانم را به کلمات زشت باز کنم نسبت به انها کم دارم و از این بابت احساس سر خوردگی میکنم,  چه کنم که از انها کم نداشته باشم! و از شر این احساس بد رها شوم!". شیوانا با حیرت گفت:" همه میتوانند بی تربیت و بی ادب باشند, انها که مودبند چیزی اضافی دارند که به واسطه ان بی ادبی نمی کنند, بی ادب شدن و بی تربیتی کردن ک...
12 خرداد 1391

یادداشت 6

 سلام جوانه ی کوچک من  سن بارداری که تیکر بالای صفحه نشون میده دست کاری کردم و ٤ روز ازش کم کردم .         امروز صبح که از خواب بیدار شدم علائمی دیدم که گذاشتم به پای لانه گزینی جنین ،  البته خیلی از دیدنش شوک نشدم چون دیشب دقیقا خوابش رو دیده بودم و بعد هم توی  خوابم دیدم که دیگه ادامه پیدا نکرده و من حالم خوبه.......  توکل به خدا ، خدا کنه همه چی به آرومی و بدون مشکل طی بشه .  احتمالا فردا باز هم میرم برای تست بتا ، میخوام از سلامت بارداریم مطمئن بشم .  نمیدونم دقیقا توی هفته چندم هستم برای همین هم مراحل بارداری هفته چهارم و پنجم  رو یکجا...
12 خرداد 1391