ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

یادداشت5

 سلام جوانه ی کوچک  الان دیگه توی ماه دوم هستی و کم کم از حالت جوانه بودن در میای و تبدیل به  یک جنین میشی ، یک انسان ، اشرف مخلوقات..................    وقتی بهش فکر میکنم ، میمونم توی قدرت خدا ..............  ان شاالله که سالم و صالح باشی عزیزم .  شروع این دوران برای من همراه با سختی هایی هست که دعا میکنم هرچه زودتر  امورات بر وفق مرادمون بشه . به هر حال درس های من و شرایط کاری بابایی در کنار  این هوای گرم که من اصلا تحملش رو ندارم.................  چند روزه که پهلوهام درد میکنن و یه سری مشکلات دیگه هم دارم که همگی نگرانم  کردند که مبادا کلیه ام دوباره سنگ آورده باشه...
12 خرداد 1391

اولین نوشته برای کودکم...........

  سلام عزیز دلم   سلام جوانه ی کوچک.......   من یه مامان 4 هفته ای هستم و تازه دیشب با baby chek متوجه حضور یه فرشته در   وجودم شدم .   من و بابایی و داداش کوچولوت بیصبرانه در انتظارت بودیم عزیزم .   هنوز به داداشت نگفتم که تو اومدی ، چون دلش کوچولوست و من و بابایی قصد نداریم   فعلا این خبر رو به کسی بدیم.   فرشته کوچولوی من ، دعا میکنم که روزهای خوب و قشنگی رو در وجودم سپری کنی .   خدای مهربون من ، ممنونم که توی قشنگ ترین روزت روز تولد بانو فاطمه زهرا (س) وجودم   رو آشیونه ی یکی دیگه از فرشته هات کردی . ممنون خدای عزیزم.   با تمام وجودم دعا میکنم همه کسانی که چشم ب...
12 خرداد 1391

خیلی کار کردم...........

پارکت خونمون امشب به جون من دعا میکنه . آخه برای اولین بار توی این دو سال حسابی سابیدمشون و تمیزشون کردم . هر چند میدونم اشتباه بزرگی کردم ، با این اوضاع کمرم و وضعیت مچ دست چپم نباید به خودم فشار می آوردم ولی خب چکار کنم پیدا کردن کارگری که بتونم بهش اعتماد کنم برام سخته ، ولی خیلی لذت میبرم الان خونه رو میبینم ، جای میز ناهار خوری رو عوض کردم و گذاشتم همونجایی که همسری دوست داره ، دوتا مبل های سبز باقیمونده از جهازم رو هم گذاشتم جلوی راک که اون هم فضای قشنگ و دلنشینی شد . طبقه بالا هم که دیشب به بهترین وجه تمیز و جا به جا شد . هنوز نتونستم لای جزوه هامو باز کنم . اگر کارهای خونه رو انجام نمیدادم همش تلنبار میشد روی هم ، الان ...
12 خرداد 1391

مهربان باشیم............

مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند٬ولی آنان را ببخش . اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ٬ولی مهربان باش . اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت٬ولی موفق باش. اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند ٬ولی شریف و درستکار باش . آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ٬ولی سازنده باش . اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ٬ولی شادمان باش . نیکی های درونت را فراموش می کنند ٬ولی نیکوکار باش . بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد. ودر نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم.   ...
12 خرداد 1391

بدون عنوان

پروردگارا آرامش را همچون دانه های برف آرام و بیصدا بر سرزمین دل عزیزترینم ببار. همسرم دلت آروم و شاد تنت سالم پر انرژی باشی عزیزم من به وجود مرد زحمتکشم افتخار میکنم وقتی توی اون هوا نفس میکشی مطمئن باش من اینجا توی هر نفسم گرما و گرد و غبار رو احساس میکنم مطمئنم مثل همیشه از پس مسئولیت هات به بهترین شکل بر میای . دوستت داریم                        م&محمدرضا
11 خرداد 1391

روزی دیگر......

بالاخره دیشب تا ساعت 2 نشستم و کار پرده های اتاقم رو انجام دادم . برای نهار به خاطر گل پسری قورمه سبزی گذاشتم چون خیلی دوست داره.                                                 امروز تست آدمک گودیناف رو برای محمدرضا انجام دادم ، به نظرم خیلی درست نیست نه اینکه پسرم باهوش نباشه ، اتفاقا ذهن فوق العاده قوی و کنجکاو و پرسشگری داره ولی دیگه وقتی جواب تست بشه نابغه ؟؟؟؟؟؟ من که تمام سعی ام رو کردم که مو به مو و دقیق انجامش بدم نمیدونم والله به اندازه کافی عاقل باشه و انسانیت داشته باشه بسه ...
11 خرداد 1391

بدون عنوان

خیلی خسته ام ولی نباید کم بیارم . کلی کار هست که باید انجامش بدم . چند روز دیگه همسر عزیزم میاد و دلم میخواد همه چی مرتب باشه . عصری مشغول خیاطی شدم و با پارچه بنفش تیره ای که داشتم یه پرده برای اتاقم دوختم . البته فعلا مال یکی از درها رو آماده کردم و یکی دیگه هم هنوز مونده که بعد از اینکه پسری خوابید باید بدوزم ، اگه الان مشغول بشم اون هم میاد ور دلم میشینه . راستی امروز با محمدرضا رفتیم بازار و دوتا دسته چغندر ریز گرفتیم . برگهاشو چیدم و غده هاشو توی یک گلدون کاشتم حالا دیگه چغندر هم به محصولات باغ ما ( گلدونهای داخل پارکینگ) اضافه شد اگر جعفری و اسفناج و نعناع رو هم بکارم دیگه سبزی آشم ردیف میشه . برای بوته های خیار هم نخ ...
10 خرداد 1391

بدون عنوان

                                      زندگی یعنی چه ................. شب آرامي بود مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود زندگي يعني چه؟ مادرم سيني چايي در دست گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من خواهرم تكه ناني آورد ، آمد آنجا لب پاشويه نشست پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد شعر زيبايي خواند ، و مرا برد، به آرامش زيباي يقين :با خودم مي گفتم زندگي، راز بزرگي است كه در ما جاريست زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنيا جاريست زندگي ، آب...
9 خرداد 1391