بدون عنوان

کلا قسمت نیست که من برم مولودی .

موقع صبحانه گل پسرم گفت که دندونش دردش زیاد شده و پس کی خانم منشی بهش

وقت میده ؟ من هم همون زمان با مطب دکترش تماس گرفتم و گفتن برای فردا بعداز ظهر

وقتشه و ساعت دقیق رو فردا بهمون اطلاع میدن . حالا من امروز بعداز ظهر مهمانی دعوتم

فردا هم که تا عصر درگیر دندونپزشکی بعد اون هم که مامان و بابا نمیزارن من برگردم خونه

به هر حال از اون شهر به این شهر 50 کیلومتره که به نظر خانواده نباید وقتی هوا تاریک

میشه تو جاده باشم.

پنج شنبه هم که همسری میاد و من کلییییییییی کار دارم

خلاصه مشغول غرغر (به قول ملاحت جونم) با آدمک درون بودیم که از مدرسه پسری تماس

گرفتن و گفتن فردا جشن نمیدونم گفت فرشتگان یا گفت شکوفه ها ... خلاصه جشنه و باید

9 صبح اونجا باشیم و اینگونه شد که مجبور شدیم از خیر مهمانی امروز بگذریم ، نمیشه که من

همش در حال رانندگی باشم هی برم و بیام .

با این اوضاع ، امروز باید خونه رو برق بندازم که فردا با خیال راحت برم.