ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

1391/4/25 22:38
نویسنده : یه مادر
1,202 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها حسابی سرگرم تدارکات مراسم عقد الهامم .

فردا همسر عزیزم میاد و من بی نهایت خوشحالم

الان از خستگی چشمام به زحمت باز مونده . بعد از ظهری خانواده ی وحید خرید عروس

رو آورده بودن و ما هم خریدهای داماد رو همونجا نشون دادیم و  فعلا کاری نداریم

تا چهارشنبه که خنچه عقد رو بچینیم .

دیروز رفتم آرایشگاه برای اپیلاسیون دست و صورتم ، تا حالا پیش این خانوم برا اپیلاسیون

نرفته بودم ، بی انصاف بلایی به سرم آورد که نگو..................

دستهام به شکل خیلی بدی تکه تکه قرمز و کبود شده ، خیلی دستم زشت شده ، روی گونه ام هم

یه لکه بزرگ انداخته ، پوستم کاملا ساییده شده و حالت زخمی که در حال ترمیمه داره ، جواب همسری

رو چی بدم ، شاکی میشه که چرا این بلا رو سر خودم آوردم ، خدا کنه تا 5 شنبه خوب بشه وگرنه

مجبور میشم لباس دیگه ای غیر پیراهنم بپوشم.

خب دیگه برم بخوابم که فردا کله سحر بیدارشم و به کارهام برسم.

علی عزیزم مشتاقانه در انتظارت هستم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بابای ملیسا
25 تیر 91 22:46
سلام . وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگ بود . وبلاگ ملیسا خانم با بیش از ده عکس جدیدش به روز شد . ممنون میشم به وبلاگ دختر گلم سری بزنید و با گذاشتن یک نظر شب های قشنگ دخترم ملیسا رو پر ستاره تر کنید . منتظر شما هستیم.
مامان نفس طلایی
26 تیر 91 14:56
سلام دوست جونم وای که چقدر دلم برات تنگ شده بود ... منم امروز می خواستم برم اپیلاسیون یه جای جدید اما جرات نکردم واقعا بعضی هاشون خیلی بدن ... انشالله دستت زودی خوب میشه ... خدا رو شکر همسرت داره میاد چشم و دلت روشن خانومی
مامان نفس طلایی
26 تیر 91 15:37
عزیزم کاش می شد هم و ببینیم ... دوستت دارم دوست گلم