بالاخره ماشین رو بردم بیرون
دیشب من و پسری لباس رزم پوشیدیم و رفتیم سراغ برف های جلوی پارکینگ ، نمیشه گفت
غصه خوردم ولی خب ته دلم یه کم ناراحت بودم از اینکه هیچ کس نبود کمکم کنه ، اینکه هنوز
گرفتگی ماهیچه هام به خاطر برف روبی بام خوب نشده بود و اینکه با بیل کار کردن باعث شد از
دیشب انگشت شست دست راستم رسما تعطیل شده و فکر کنم به جای اینکه پوستم تاول بزنه
استخونم تاول زده ، بگذریم ، این هم اقتضای شرایط ماست
پسرم خداوکیلی خیلی زحمت کشید ، پاروی پلاستیکیش این بین شکست و بچم غصه دار شد که
نمیتونه کمک کنه ، من هم بردمش داخل انباری که اگر چیزی پیدا میشه برداره اون هم ماله (مال
بنایی) برداشت و رفت سراغ برف ها ، کلی هم بازی کرد و با شیطنت هاش باعث خنده میشد
هی میگفتم نکن بچه زشته این وقت شب صدای خنده ی من رو تو کوچه در میاری ، میگفت مامان
چون خوب کار میکنیم الانه هرکی رد میشه بگه : میشه بیاین در خونه ما رو هم پارو کنین
تلاش 1 ساعته ما فقط نصف مسیر رو باز کرد ، دیگه تموم جونم درد میکرد و گفتم ولش کن
تا صبح دیگه آب میشه ولی صبح دیدیم بیشتر یخ زده
از اونجایی که همسر عزیزتر از جان در راهه و باید تدارک اومدنش رو ببینم و از طرفی هم
من عادت داشتم حداقل یک روز درمیون سوپر مارکت خرید میکردم و امروز 6 روز بود که
ماشین بیرون نبرده بودم و کلی وسیله احتیاج داشتم مجبور شدم شوماخر بازی در بیارم و
ماشین رو توی همون یه وجب پارکینگ سرش رو کج کنم و از در پارکینگ مستاجرها در بیارم
وقتی برگشتم خیلی خنده دار شده بود ، درآوردنش راحت بود ولی نمیشد برش گردوند
سر جاش و اینجا بود که آقای همسایه را احضار کرده و کمک طلبیدیم و ماشین ها رو دوستانه
در کنار هم گذاشتیم ، آقای همسایه هم کلی عذرخواهی کرد که حواسش نبوده جلوی در
ما رو هم تمیز کنه ، من هم گفتم نیازی نیست ، باشه مهندس امشب میاد خودش تمیز میکنه
خلاصه که من الان تقریبا همه چیز در خانه دارم ، مواد ته چین رو آماده کردم ، خوراک لوبیا
هم بار گذاشتم که همسری شدیییییییدا در هوای سرد دوست داره به خصوص همراه نارنج
باشه . خمیر دونات هم درست کردم . دو روز پیش دونات درست کردم جای دوستان به
ویژه مونا خالی ، خیلی خوشمزه شده بود و من و پسری بهش رحم نکردیم . الان هم
به درخواست و با کمک پسری قراره آماده کنیم.
این هم شرح حال امروز ما.............