ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

1391/11/28 10:32
نویسنده : یه مادر
274 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

من برگشتم

برگشتم به شهرم به خونه ام به بهشتم..........

از دوشنبه تا دیروز تهران بودیم ، طفلی همسری مثلا اومد مرخصی و تعطیلات ولی

این چند روز توی تهران و اون دود و دمش حسااااابی خسته شد

تقصیر خودشه تا اون باشه که اینقدر به نظرات دیگران (الا خانمش) احترام نگذاره

ما رو چه به خرید جهاز عروس اون هم با یه بچه ، طفلی پسرم هم خسته شد

این چند روز از تیمچه و شوش و جمهوری و سهروردی و....گرفته تا شریعتی (پسرم رو بردم

پیش دکترم) همه رو زیر پا گذاشتیم

برای مایی که توی یه شهر کوچیک و خوش آب و هوا و در برابر تهران بدون ترافیک هستیم

خیلی سخت بود که هی از مترو و دربستی و ... سوار و پیاده بشیم

چقدر غر میزنم

حالا با اینهمه سختیش ولی خوب بود چون چند روزی رو با خواهرشوهر و همسر و دخترش

و پسرش که اونجا سربازه و مرخصی گرفت اومد پیشمون گذروندیم البته توی خونه خاله مادرشوهرم

پسری میگفت مامان تهران بمونیم ، میگم پسری این تهران آخه چیش خوبه؟ پسری هم گفت:

خونه خاله ش خوبه. راست گفت ، من خونه های دنج و باریک رو دوست دارم ، خونه خاله توی

اون پایینها لابه لای خونه های قدیمی بود ، یه خونه که با بودن توی اون وقتی به خونه خودم

برگشتم فضای بزرگ خونه اذیتم کرد . پله های باریک با شیب زیاد و ارتفاع پله بیشتر از 20cm

برای من و پسری خیلی لذت بخش بود.

و اما خریدها

برای الهام کلی ظرف چینی و چندتا تکه هم کریستال چک خریده شد به هراه یه سری خرده ریز

مثل سیخ کباب و سینی و سماور و قوری برنجی و.....

یه سرویس طلای ظریف هم برای جاری خریدیم البته سه تایی یعنی من و دو تا خواهرها

همسری هم لطف فرمودن و هدیه تولد من رو پیشاپیش برام گرفتن ، سه سال پیش که خونه

سازی داشتیم من یه سری از طلاهام رو فروختم از جمله زنجیری که مال مدالم بود

همسری هم گفت برای مدالت یه زنجیر بردار که طفلی فکر نمیکرد اینقدر پیاده بشه(2.5)

برای همسری هم دو دست کامل لباس گرفتیم که فوق العاده دوستشون دارم و با سلیقه

خودم بوده .

دیگه اینکه همسری بدون رضایت من برای پسرش ایکس باکس گرفته من همچنان شاکی ام

اول برای نوع بازیش و اینکه دلیلی نداره یه بچه که هنوز 6 سالش نشده همچین وسیله ای داشته

باشه اون هم پسر من با قدرت تخیل بالایی که داره دوم هم به خاطر قیمتش که هنوز هم مخم

داره سوت میکشه(2 تومن تموم شد) هر کاری میکنم نمیتونم هضمش کنم . بحث داشتن و نداشتن

نیست مهم درست و به جا خرج کردنه ، خلاصه اینکه من نگرانم..............

دیگه اینکه گل پسرم رو بردم پیش متخصص گوش و گلو و... برای لوزه هاش و سرفه های بی امانش

دکتر دارو داد و قرار شده فعلا پسری مدرسه نره چون به هیچ وجه نباید با ویروس سرماخوردگی

مواجه بشه تا وقتی که داروهاش تموم بشه و بعدش هم یا قبل عید یا بعد عید دوباره باید

ویزیت بشه و اون موقع تشخیص داده میشه که لوزه هاش نیاز به عمل داره یا نه .

ان شاالله که داروهاش جواب میده .

دیگه باید به کارم برسم راستی بازار گل هم رفتم ، برای خودم یه شمعدونی آویز گرفتم با

یه بنسای 13 ساله خیلی دوستشون دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
28 بهمن 91 22:59
عزیزم دلم واست تنگ شده بود... تهرانه دیگه ... هم خوبی داره هم بدی... خوب پیش ما هم می امدی دختر... خوشحال می شدم ... خریدا مبارکت باشه ... در مورد کادوی پسری هم خیلی خودت رو اذیت نکن به هر حال پدر هم می خواد جبران نبودنش رو برای پسر داشته باشه حالا این طوری نشون میده
مامان نفس طلایی
29 بهمن 91 19:33



مامان مریم
2 اسفند 91 16:26
ای جوونم چقد خرید..خوش بحالتون...مبارکتون باشه..


ممنون مریم جون