بدون عنوان
همسری رفت.................
الان بغض ندارم به هیچ وجه
خیلی هم حالم خوبه
برای اینکه یک هفته بغض داشتم یک هفته پنهون و آشکار اشک ریختم
برای اینکه سرما خوردم شدیییییییییییییییییید
برای اینکه تازه یه ربعه که به واسطه دو تا بشقاب سوپ داااااااااااااااااغ چشمام و گوشام و بینیم
باز شده
پس حق دارم خوب باشم الان مگه نه
همسرم ، جونم ، نفسم ، دوستت دارم عزیزم ، وقتی امروز صبح پیاده ات کردیم و راه افتادیم
چشمام چیزی رو نمیدید.............. قلبم بدجوری میسوخت چون نمیتونستم غم دلم رو برملا
کنم چون شاهزاده کوچکم در کنارم بود ، قلب کوچیکش برای بابایی بیقراری میکنه.
همنفسم ، میسپارمت به دست صاحبان همان سرزمینی که به سویش رهسپاری .
الهی که همیشه تنت سالم دلت شاد لبت خندون صبرت زیاد ذهنت قوی بازوانت پر توان باشه.....
عاشقتونم..............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی