بدون عنوان
امروز کلافه بودم
از زن بودنم
همسر بودنم
ولی نه از مادر بودنم
مادری با همه ی دغدغه هاش دلواپسی ها سختی ها همه و همه شیرینه
به خصوص که نازنین پسری مثل محمدرضا هست که وقتی من از خودم و همه چی کلافه ام
من رو به وجد میاره و به من یادآوری میکنه که باید زندگی کنم و لذت ببرم.
امروز مطمئن شدم که خیلی جاهای کارم اشتباهه ولی هیچ راهی برای جبرانش پیدا نکردم
ناخواسته پا جای پای مادرم گذاشتم و برای همسرم هم مادری کردم
چه اشتباه بزرگی
نمیدونم چرا یه وقتهایی این اشتباه خیلی لذت بخشه ، البته این خصلت زن های ایرانیه که البته
باید با یه اصلاح ژنتیکی ریشه کن بشه
توقعات همسر و پسرم از من زیاده ،
همسری اومد
بقیه اش باشه برای بعد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی