ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

1391/5/22 19:16
نویسنده : یه مادر
301 بازدید
اشتراک گذاری

امروز کلافه بودم

از زن بودنم

همسر بودنم

ولی نه از مادر بودنم

مادری با همه ی دغدغه هاش دلواپسی ها سختی ها همه و همه شیرینه

به خصوص که نازنین پسری مثل محمدرضا هست که وقتی من از خودم و همه چی کلافه ام

من رو به وجد میاره و به من یادآوری میکنه که باید زندگی کنم و لذت ببرم.

امروز مطمئن شدم که خیلی جاهای کارم اشتباهه ولی هیچ راهی برای جبرانش پیدا نکردم

ناخواسته پا جای پای مادرم گذاشتم و برای همسرم هم مادری کردم

چه اشتباه بزرگی

نمیدونم چرا یه وقتهایی این اشتباه خیلی لذت بخشه ، البته این خصلت زن های ایرانیه که البته

باید با یه اصلاح ژنتیکی ریشه کن بشهعینک

توقعات همسر و پسرم از من زیاده ،

همسری اومد

بقیه اش باشه برای بعد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان نفس طلایی
22 مرداد 91 19:32
همش از محبته و عشق .....
مامان نفس طلایی
22 مرداد 91 19:33
راستش دل منم گرفته ... الان که خوندم محمد رضا برات امید زندگیه ... دلم بچه خواست
مامان نفس طلایی
23 مرداد 91 11:36
خصوصی برای دوست گلم
نایسل جون
23 مرداد 91 18:05
اره عزیزم مرسی نیشابور نداره مشهد داره من قبلنا میرفم پیشش رزیم خوبی داره اینترنتی هم هست
مامان گیسو جون
24 مرداد 91 0:13
عزیزمیییییییییییییییی
مامان نفس طلایی
24 مرداد 91 15:15
کجایی ؟
مامان نفس طلایی
24 مرداد 91 15:37
کار خوبی کردی ... سخته ولی ممکنه ... هر اندازه به اونا محبت می کنی باید به خودت هم محبت کنی .... در مورد اون یکی مسئله هم اگه دوست داشتی بنویس
ملی مامان میکاییل
25 مرداد 91 23:29
وای
منم گاهی همین حسو دارم و واقعان از زن بودن خسته می شم من حس می کنم وقتی بیشتر مسولیت داری بجایی که بگن دستت درد نکنه تو کارایی کردی که بقیه زن ها کم می کنن توقع ها بالاتر می ره
بیا دیگه ببین جنبه نداری شوهرت پیشت باشه


زری مامان مهدیار
3 شهریور 91 12:14
دقیقاً درکتون می کنم یه وقتا چقدر دلم می خواد رفتارام با اونی که مامانم بوده متفاوت باشه ولی مگه می شه سالها تحت تربیتشون بودیم و خواه ناخواه بعضی جاها گریزی به گذشته می زنیم چقدر دلم می خواد در آینده بچه هام همچین حسی نسبت بهم نداشته باشن
مامان نفس طلایی
3 شهریور 91 19:22
خوفی دوستم؟ خوش میگذره؟