برف 1392
دیشب برای همسری شبی پر از سعادت بود و برای من و دوستان دلتنگی و آرزوی زیارت
همسری دیروز برای چهارمین بار به غبار روبی ضریح آقام امام حسین(ع) فراخوانده شد
به همسری گفتم دوستان رو فراموش نکنی ، همسایه رو فراموش نکنی ، فلان فامیل یادت نره
و همسری هم گفت همه رو لیست کن بفرست به گوشیم تا همونجا کنار ضریح پیغامشون رو برسونم
من هم یه لیست براش فرستادم ، مامان نفس طلایی گلم هم پیشنهاد قشنگی داد گفت حالا
که اسممون رفته کنار ضریح ابا عبدالله ما هم هرکدوم یک زیارت عاشورا بخونیم ، برای من که خیلی
لذت بخش بود . ان شالله زیارت شش گوشه عشق نصیب همه آرزومندان بشه .
و اما امروز
البته کمی هم از دیشب
پسرم تا ساعت 11 شب منتظر بود که ببینه برف میاد یا نه مدرسه تعطیل میشه ، میتونه
برف بازی کنه و آخرش برف ندید ، قبل خوابش دعا کرد و یه جورایی مطمئن بود خدا هواشو داره
و امروز صبح با شهر سفیدپوش روبرو شد و به مراد دلش رسید .
از اونجایی که هر وقت برف اومده توی شهر و دیار ما برق و گاز و..... قطع میشده
و من هم وظیفه دارم همه جوره پسرم رو تامین کنم ، از 7 صبح شروع کردم به پخت و پز
یه قابلمه آبگوشت گذاشتم(از شب قبل چون هواشناسی اعلام کرده بود سرد میشه نخود و
لوبیا رو خیسونده بودم) یه قابلمه کوچیک ماکارونی ، یه مقداری کتلت همراه با پلو
یه همچین آدم آینده نگری هستم من
دیگه اینکه همراه پسری رفتیم توی حیاط بالا و فعلا با برفهای موجود تنه ی آدم برفی رو
آماده کردیم قراره عصری بریم برای ادامه پروژه مون . یه آدم برفی کوچولو هم ساختم و
داخل یه ظرف گذاشتم بردم برای روشنک آخه استراحت مطلقه و در ضمن عاشق برف
از صبح بیشتر ساعات برق نداشتیم الان هم که وصل شد پسری خواست بیاد بازی کنه
چون کلا ماهواره ها قطع شده دیجیتال هم که نداریم ، فعلا من سو استفاده کردم و اینجام
برم پست رو تحویل پسری بدم .
راستی برف با شدت داره میباره..........