ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

1392/5/13 23:51
نویسنده : یه مادر
244 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا شکرت

شکرت که این روزها همش در راهم

شکرت که هر روز از صبح کلی کار دارم که انجام بدم

شکرت که روی میز ناهارخوری پر از لوازمیه که باید برای خونه الهام(عروس خانم) آماده

کنم.

شکرت که کتابهای زبان پسری به همراه لوازم نقاشیش مدام کنار دستمه و باید چک کنم

کارهای پسری درست انجام شده باشه.

شکرت که وقتی پسری رو میرسونم کلاس باید خودم رو سریع برسونم سالن یوگا.

شکرت که کلی لباس همسری هست که باید اتو کنم .

شکرت....

شکرت میکنم چون همه اینها یعنی زندگی به بهترین شکل در جریانه ، این همه کار برای دیگران

یعنی داشتن عزیزانی که وقتم رو براشون میزارم

شکرت میکنم برای وجود این عزیزانم

شکرت میکنم به خاطر همه لحظاتی که بهم هدیه دادی

شکرت میکنم برای همه داشته ها و نداشته هام.

 

هفته دیگه عروسی دخترمه . هفته ای که گذشت جهازش رو بردن که من دو روز بعدش

تونستم برم ، الهام هم حسابی مادرخوندش رو تحویل گرفت و جلوی جاری عزیز و اون یکی

خواهرشوهر گفت تمام کارهای اصلیم مونده هیچی سر جاش نیست نگذاشتم دست بزنن

تا زندایی م.... بیاد و نظر بده(خداییش همه آدمها دوست دارن ازشون تعریف بشه خب من

هم استثتا نیستم).........

کلی با هم دیگه خونه رو خوشگل کردیم ولی هنوز هم خیلی چیزها کم داره که قرار شد

من به سلیقه خودم برم خرید کنم چون الهام اصلا فرصت نمیکنه و البته آبجی هم فقط

میره بازار عتیقه جات با قیمت های نجومی جمع میکنه میاره که قرار شد دیگه بهش اجازه

خرید ندیم.

و از همه مهمتر :

پنج شنبه اگر خدا بخواد مسافرم میاد

تا اون موقع میشه 57 روز که همسری رو ندیدم

دلم حتی برای بدقلقی هاش هم تنگ شدهچشمک

 

دیگه برم ، شازده کوچولوم داره رو مبل میخوابه.

خدایا باز هم شکرت

دوستت دارم خدای گلمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نفس طلایی
14 مرداد 92 2:05
سلام ... امشب چقدر دلم هواتو کرده بود خوشحال شدم دیدم هستی ... شکر خدا واقعا ... نمی دونم چرا یه وقتایی مثل الان من غافل میشم از همه داشته ها و می چسبم به همه ی نداشته هاااا... گرچه که اگه بخوای نعمتا رو بشمری تا پایان تاریخ باید شمرد... خدا من و ببخشه ... انشالله عروسی هم عالی برگزار شه .... پیشاپیش چشم و دلت روشن خانوم گل خونه ... یه بارم گفتم جای همسرت بودم سرتا پات و طلا می گرفتم بس که خوبی... فکر نمی کنم امثال من یه روز دوری رو هم تاب بیارن چه برسه به 57 روز ... البته که مطمئنم در اجر کار همسرت شریکی ... این روزا خیلی التماس دعا دارم
باران
14 مرداد 92 8:50
سلام عزيزم خوشحالم که همه چي آرومه همه چي خوبه و سرجاشه و مهمتر از همه عروسي دخترتون در کنار همسرتون بهترين اتفاقيه که قراره برات بيافته
ميگم چه دختر خوبي داريا


سلام باران جان
ممنون عزیزم
دخترم ماهه
مامان نفس طلایی
14 مرداد 92 16:45
باران
15 مرداد 92 10:01
خدايا . . . حكمت قدم هايي را كه برايم برمي داري، بر من آشكار كن تا درهايي را كه به سويم مي گشايي، ندانسته نبندم و درهايي را كه به رويم مي بندي به اصرار نگشايم...
مامان مریم
16 مرداد 92 15:50
سر تا پا انرژیه مثبتی ها...


ممنون عزیییییزم