ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

سال جدید

1392/1/14 23:21
نویسنده : یه مادر
363 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اصولا پست های این وبلاگ سلام و علیک نداره ولی خب سال جدید و پست جدید باید سلام

کرد

ان شاالله که امسال سالی پر از خیر و برکت و شادی و سلامتی برای همه باشه . آمین.

دو سال قبل که تعطیلات رو در کربلا بودیم وقتی برمیگشتیم یه حال و هوای جدیدی داشتیم

ولی امسال کلا بی برنامه بودیم و خودمون هم متوجه نشدیم که چه کردیم

مسافرت که نشد بریم ، یه روز چمدونهامون رو بستیم و راه افتادیم قرار شد بریم اول زمین کوه

رو که چند وقته دنبالشیم معامله کنیم و بعد هم شهر به شهر بریم بگردیم تا استانهای مجاور

ولی خب بعد 3 روز بودن توی کوه و کمر برگشتیم خونه ، همسری گفت چمدونها رو باز نکن میریم

ولی قسمت نبود ، آقای همسر روزهای بعد رو هم هی رفت کوه و اومد و تا الان هم ما هنوز زمین

نخریدیم . این بین دو تا مهمانی شام داشتم که تعداد زیاد بود و حسابی کار رو سرم ریخته بود

مهمانی اول که اولین شب سال نو بود شستن ظرفهاش سه روز طول کشید چون هی این ور و

اونور میرفتیم ، برای مهمانی دوم آقای همسر لطف کرد و طلسم ماشین ظرفشویی رو شکست

و بالاخره من هم صاحب کنیزک شدم(همون ماشین ظرفشویی)

این روزها هم مثل همه روزهای دیگه عمرمون مثل برق و باد گذشت..................

همسری فردا میره 

عقلم مثل کوه پشت قلبم ایستاده

مدام توجیهش میکنه ، شرایط رو توضیح میده ، از دیگران مثال میزنه ، دلداری میده و تمام هم و غمش

اینه که قلبم رو آروم کنه...........

از درس هام هیچ سراغی نگرفتم ، اونها رو مانع همه خوشیهام میدونم و باهاشون دشمنم

این شب های بهاری و به قول پسری بوی طبیعت فقط این رو میطلبه که من بشینم روی مبل

کنار تراس و هوای مطبوع بهم بخوره و کتاب بخونم(غیر درسی) و یا اینکه قلاب بافی کنم و لذت

ببرم.............(هی همسری میگه که به جون درسم غر نزنم ولی نمیشه)

خب دیگه اینکه ما خیلی جاها عید دیدنی نرفتیم و کلا آبرو برامون نمونده ، حالا باید خودم تنها

برم

حتی نشد به دیدن دوست عزیزی که به نزدیکی ما اومده بود برم و بدجوری حسرتش به دلم مونده

آقا کلا خوب نبود................

فقط اینکه همسری با ما بود خوب بود

باز هم خدا رو شکر

هزار مرتبه شکر برای سلامتی که به ما عطا کرده

ممنونم خدای دوست داشتنی من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نانا و نینی جون
15 فروردین 92 18:42
سلام شاپرک دور سرم میچرخن با هر لبخند خدا بهم چراغ راهم میشن اگه دوست داری منو تو این راه خدا قرار داده یاری کنی بیا نگران نباش اون با ماست آپمممممممممممممممممممممم لطفا بیا فانوسی که تو دستترو برام روشن کن
مامان مریم
19 فروردین 92 16:58
همش غر میزنیا...خوب بوده دیگه...عیدت مبارک سال جدیدو با انرژی شروع کنی و موفق باشی...ما هم عیددیدنیامون همه مونده..