بدون عنوان
این یکی از گلدونهای شاپسندمه
عکسهای پسرم رو توی وبلاگ خودش میزارم ولی این رو به خاطر ابرهاش اینجا گذاشتم
جای همسری خالی ، یه ناهار دونفره برای مادر و پسر
چهارشنبه برای شام عموهام و خانواده شون خونه بابام اینا بودن ، مامانم و بابام جدا جدا
بهم زنگ زدن و گفتن بیا فردا که تعطیلی و از این حرفها من هم گفتم چون پسرم تا 7.5 غروب
کلاس داره پس نمیتونم (تکرار میکنم چون مامان اینا یه شهر دیگه اند و یه سه ربعی راهه که
تنها رفتن توی شب عاقلانه نیست) خلاصه اینکه وجدان ما نگذاشت دل پدر و مادرمان را بشکنیم
و با یک ظرف دونات که پسری در تهیه اش بسیار کمک کرده بود سورپرایزشون کردیم و قید کلاس
رو زدیم.
و این هم بارش باران زیبای امروز بر روی تراس ما از پشت شیشه می نگریم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی